سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساده رنگ

زندگی را ورق بزن

منطق لَق!

 نمی فهمی

دست خودت نیست
 
نفهم نیستی
 
کار دستم داده ای
 
که آنقدر شعورم
 
به اندازه ی دلم
 
تنگ شده!
 
و هیچ مفهومی
 
تا اطلاع ثانوی
 
از منافذ ادراکم
 
رد نمی شود
 
منطقت را نمی فهمم
 
چون اندازه ام نمی شود
 
مثل کفش های بزرگت
 
به پایم لق می زند
 
شاید هم بیفتد
 
گم و گور شود
 
دست خودم نیست
 
می دانی
 
کم می آورم 
 
چون دلم برایت تنگ شده...

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 91/7/13 ساعت 1:1 عصر توسط راحیل نظر


شیطنت های پاییزی

 

باران که می بارد

تو را حس می کنم

از تو در تو های ذهنم

بیرون می خزی

می شوی کودک بازیگوش احساس

از پنجره اتاق نیمه روشن

کنجکاویت را 

می اندازی در باغچه حیاط

به بهانه ی هوای ابری

سرک می کشی به درخت انجیر

که حالا خیس از

شیطنت های پاییزی

برگ هایش

سیلی می خورند

از دانه درشت ها

دستت را بلند می کنی

قطره ها

با تو دست می دهند

انگار رعد و برق ها

خوش ذائقه ات نیست

چشم بر هم زدنی

نیست می شوی

پیدایت نمی کنم

انگار  باز

درنقاط روشن کودکیم

به خواب رفته ای....

 


+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/9 ساعت 11:58 عصر توسط راحیل نظر


سنگ مفت

هر روز دلمان تنگ می شود

و تو چه می شناسی جنس این دلتنگی را

در هفت شنبه بازار  دل ما

جنس دلتنگی هایم

خریدار ندارد

و هر روز انبار می کنمشان

پشت ویترین این افکار

خاطراتت را می چینم

اگر خواستی به یادت نباشم

بزن ویترین را بشکن

سنگ مفت

گنجشک مفت

دل من هم به درک...


+ نوشته شده در پنج شنبه 91/7/6 ساعت 1:56 صبح توسط راحیل نظر


<      1   2   3      >