سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساده رنگ

زندگی را ورق بزن

وقتی می مانی چه بگویی..

بعضی وقت ها اتفاقاتی برای آدم می افتند که نمی دانی در برابرشان چه کنی.

وقتی روزهات پر می شند از اتفاقات مختلف که بعضی شان تو را به داد زدن سر دنیا وا می دارد و بعضی شان تو را به پای خدا می اندازد که التماس های سوزناک بکنی تا تو را نجات دهد،

و بعضی شان هم در این وانفسایی که شاید خودت برای خودت ساختی ،می شود زنگ تفریحی که تو را از ان همه فشار دور نگه دارد،حتی چند ساعت!

می مانی چه بگویی..

همیشه آدمهایی که واقعاً از سرّ دنیا چیزی حالیشان هست و آنهایی که فکر می کنند چیزی حالیشان هست و فقط یه سری الفاظ و لغات را صرفاً حفظ کرده اند،این جور وقت ها می گویند:

خوب معلوم است شکر!!!!شکر خدا می کنی!

یکی نیست به آن دسته دوم بگوید آخر "سه نقطه" تو که تا به حال گرسنگی نکشیده ای،تا به حال آبمیوه صبحانه ات سر جایش بوده،طاقت یک سوزن آمپول را نداری، این حرفهای قلمبه سلمبه 

چیست که از دهانت بیرون می تراود!!!!؟؟؟!!!

برو بیمارستان ها را ببین..برو مادر های بد بختی را که برای نان شب بچه هایشان جان می کنند تا جای شوهر مو فنگیشان را در خانه پر کنند  ببین.هر وقت مثل آن ها شدی و شکر کردی آن وقت مردی!

درد چیزی نیست که بشود به سادگی از کنارش گذشت.

شاید خدا دارد یادم می دهد.یادم می دهد که غر غر نکنم.بهانه   های الکی نگیرم و همیشه شکر گزارش باشم.

ولی باز هم در کارش می مانم و نمی دانم چه بگویم!

و درد در همه ی انواع هم چنان باقی است!


+ نوشته شده در پنج شنبه 91/2/14 ساعت 10:1 صبح توسط راحیل نظر