با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+يکي منو روشن کنه...کي به کيه؟!
آقاي ر تو مستندش قضيه هسته اي رو به نفع خودشون ضبط ميکنند..در صورتي که 90 درصد کاراي مفيد براي کاراي پيشبرد هسته اي در دولت 9 و 10 انجام شده..بعد وقتي تو مناظره آقاي جليلي مياد يه چيز واضح رو توضيح بده هي ميپره تو حرفش که چه ميدونم حقايق رو که نميشه عوض کرد و از اين حرفا!
والا ...با اين مستنداشون!
+بامداد روز يازدهم
از هر شبي تاريکتر
از هر غمي غمگين تر بود
بار اين غم بيشتر انگار
بر دوش دو بانوي
بزرگوار عالم بود
يکي به اندازه تمام دنيا
غم ديده بود
يکي به اندازه تمام عمر سه ساله اش
اما
بانوي سه ساله
بارش سنگين شد
وقتي صورت مهربان پدر را
بدون دست هايش ديد...
آنقدر در چشمان پدر نگاه کرد
و زبان ريخت
تا روحش به چشمان پدر
عروج کرد..
خدايا دلم امشب تاب ندارد...
روحم چرا نمي پرد!
+شام غريبان که مي شود،وقتي عاشورا تمام مي شود و شمع ها خاموش مي شود،وقتي همه هيئت ها شعر خداحافظي مي خوانند،وقتي همه از يتيمان زخمي و دخترکان بي معجر مي گويند،وقتي مداح ميگويد امان از دل زينب،وقتي هر چه سينه را چنگ ميزني نفست بالا نمي آيد،وقتي ياد رباب مي افتي که امشب بي علي اصغر مي خوابد،دلت مي خواهد بترکد،وقتي هر چه گريه مي کني بغضت تمام نمي شود،مي ماني که امشب واقعاً چه ميکشد زينب(س).
+از *قربان* شروع شد..
هر روز پاهايم سست تر مي شد
*غدير* که گذشت
دلم بي تاب شد
باور نمي کردم
اسکلت ميله اي رفت بالا
سياهي ها را که زدند
بوي اسپند که راه افتاد
باورم شد که امسال هم
خدا *محرم* را قسمتم کرد!
+ديشب..خانمي گهواره اي را تکان ميداد.لالايي مي خواند آرام..آن طرف تر عده اي گريه ميکردند.بر سر و رويشان ميزدند.عده اي ناله مي کردند.نگاهشان به سمت آن خانم بود.مي گفتند خدا صبرش دهد...خانمي ديشب گهواره اي را تکان ميداد.گهواره اي خالي.گهواره اما بوي *علي اصغر* مي داد...*رباب* آرام لالايي مي خواند.*علي اصغر* از هميشه آرام تر بود.به جاي گهواره..زير *خاک *خوابيده بود..
+در اين چند سالي که از خدا عمر گرفتم، در اين دهه هاي محرم،يک زمان هايي هست که هر چه روي چنگ بيندازي و شيون کني و به سينه بکوبي ،هرچه سر به ديوار بکوبي و خلاصه هر کاري بکني انگار اين غم دست از سينه ي تو بر نمي دارد.فقط يک راه مي ماند اينکه* جان* بدهي!
حس تو فتح غرور و زندگيست/
واسه ميهني که بيداره هنوز/
شادي عکس شهيدانو ببين/
خنده هاشون روي ديواره هنوز/
مرز دنياي تو نبض زندگيست/
شهر دريايي و آرام جنوب/
صدف شکفته خليج فارس/
بندر نخل و پرنده و غروب/ - راحيل بانو
+مي گفت خانه تکاني،در ذهنم مي آمد که انگار خانه را از سرش بگيري و هي بتکاني!آنقدر که ديگر ازش خاک بلند نشود.اما مي دانستم که اگر از سر دلش -که هميشه مي گفت مي سوزد- مي گرفتي و تا ابد هم که تکان مي دادي خاکش تمام نمي شد.همه ي خانه را مي شست.اما هيچ وقت دست به خانه دلش نمي زد.بعد از اينکه از کربلا برگشت،چند وقتي دل و دماغ کار کردن نداشت.وقتي رفتم ديدنش،فهميدم دلش را تکانده بودند!