غم سال ها
این تاریخ های پیا پی قرمز
روی تقویم سیمی دیوار
چنگ میزند بر گلویم
این سیاهی هایی که هر روز
روی خم طاقی ها
با باد سرد پاییز
تاب می خورند
دلم را سر می برند
می شکنم زیر غم های این نواها
انگار صدای خرد شدن استخوانهایی
هنوز در گوش کر تاریخ می پیچد
انگار هنوز جا دارد
تا دنیا مجنون شوذ
از جیغ معصومانه دخترکان
من نمی دانم
چه اندازه صبور اند این سالها
که صوت قرآن سر بر نیزه
هنوز
می آید و آنها
چه ساده می گذرند
انگار این غم
ذره ذره دنیا را
آب میکند.....