سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساده رنگ

زندگی را ورق بزن

بی تابی

در این بی تابی پاییز 

 من از برگهای چنار

 برای خزیدن زیر پاهای تو

 بی تاب ترم

 بیا و با بی رحمی

مرا که لحظه ی دیدنت را می شمارم

تکه تکه کن

و بگذار باد

مرا ببرد

همچون خاطراتی

که مدتهاست

از یادت رفته..


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/5 ساعت 12:15 صبح توسط راحیل نظر


تمام شده

 

دارم تمام می شوم
 در لا به لای بی رحمی های تو
و بی تفاوتی
 آفتابگردان ها
مدت هاست
به صیغه مفرد عادت کرده ام
اما انگار این روزها
صرف کردن این صیغه
دیگر برایم نمی صرفد
کمی جمع می خواهم
تا جمع کنم
تکه های پاره پاره ی دلم را
از زمین های سرد
دل های دیگران...

+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/2 ساعت 11:3 صبح توسط راحیل نظر


خودکار نو

باز می کنم دفتر مهر را

در خاطراتش آب می شوم

میریزم به روی سطر ها

فرو می روم 

در نقش دختری کوچک

با روپوشی آبی

که دلش را برده

می شوم قندی 

و در دلش آب می شوم

می شوم بوی کتاب و دفتر نو

و هوش از سرش

می برم

می روم در گچ روی تخته سیاه

بچه ها را می بینم

که نگاهشان

دلم را قلقلک می دهد

می ریزم به روی نیمکت ها

و لا به لای پاک کن خورده های بچه ها

غلط می زنم و می افتم

 آخر کف کلاس

می شوم خاک پای معلم

و بعد

که دلم ضعف می رود برای آن روزها

آرزو می کنم

که کاش دوباره مهر "من" بود!

می ایستادم رو به آیینه قدی اتاق

خیره می شدم به خودی  که یک سال بزرگتر شده

بر انداز می کردم خود بزرگ شده ام را

و قول می دادم که امسال هم خوب است

خوش می گذرد

امروز چند سال است

که خوش نمی گذرد

خوب نیست

چون

چند وقت است

خودکار آبی نوشته های مهر "من"

تمام شده!

باید خودکاری نو بخرم..

 

 


+ نوشته شده در شنبه 91/7/1 ساعت 1:18 صبح توسط راحیل نظر


<      1   2   3