ماه من
دلم گرفته
سفره ای پهن کردم
پایانش
پایان توست
گفته اند فردا می روی!
من نیز
این سحر آخر
چمدانم بسته است
می روی
من به دنبالت
بعد از اذان
می مانم آخر جا،می دانم
این رسم هر سال است
عید می آید اما
بندگی نکرده ام باز
نام من را در میهمانان سال بعد
می نویسی؟
ماه عاشقانه های من
باز سال دیگر
مهمانم می کنی
هر شب تا سحر؟!
این منم
افتاده بر خاک درت
التماست می کنم
بیا این بار
مرا هم با خود ببر!